چه بگویم؟ سخنی نیست

 

می وزد از سر امید، نسیمی؛

لیک تا زمزمه ای ساز کند

در همه خلوت صحرا

به روش

نارونی نیست

چه بگویم؟ سخنی نیست

***

پشت درهای فرو بسته

شب از دشنه دشمنی پر

به کنج اندیشی

خاموش

نشسته ست

بام ها

 زیرفشار شب

کج،

کوچه

از آمدو رفت شب بد چشم سمج

خسته ست

***

چه بگویم ؟ سخنی نیست

 

در همه خلوت این شهر،آوا

جز زموشی که دراند کفنی

نیست

ونذر این ظلمت جا

جزسیا نوحه شو مرده زنی

نیست

 

ورنسیمی جنبد

به رهش نجوا  را

نارونی نیست

چه بگویم؟

سخنی نیست...

نظرات 10 + ارسال نظر
امید سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:43 ق.ظ

چه بگویم ، سخنی نیست

...........

آلا سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:00 ق.ظ http://wittygirl.persianblog.com

اندکی صبر .... سحر نزدیک است .....

آلا جان منم یه زمانی همین رو می گفتم !!!!!!

ماه زرد سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:51 ق.ظ http://yellowmoon.persianblog.com/

حکایا کن از بمب هایی که افتاد و من خواب بودم / از گونه هایی که من خواب بودم و خیس شد / بکو چنذ مرغابی از روی دریا پریدند / ........ / قناری ، نخ زرد آواز خود را به پای چه احساس آسایشی بست ........

صـــــــــدا کن مــــــــرا .....

آلا سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:21 ب.ظ http://wittygirl.persianblog.com

می دونی کلاغ جون .... ساینا خیلی خوب تر از اونیه که همه می دونن و من اینو باور دارم ..... شاید بعضیا نمی تونن این همه خوبی و تو وجود اون ببینن و به خوبیاش و آرامشش حمله می کنن ...... اونوقت ..... ساینا و همه یه مسافرن .... وقتی به یه نقطه می رسن سفرشونو شروع می کنن .... اونم می خواد بره تا به خدا برسه .... براش دعا کن .....

همه ی ما مقصریم آلا جان ......
همه ....

[ بدون نام ] چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:49 ق.ظ

سلام.خسته نباشید...وبلاگ عالیه....موفق باشید.

ممنون از لطف شما ...
چرا اسمتون رو ننوشتید ؟

[ بدون نام ] چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:15 ق.ظ

همین ؟؟؟

مینا کمونیست چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 05:55 ق.ظ

سخنی نیست؟ نه ؟
فردا تو دادگاه خانواده سخنورت می نم.

هنوز احضاریش برای من نیومده ....
این دادگاه عادلانه نیست !!!!!

پردیس چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:08 ق.ظ

سخن هست . تو از شنیدن فرار می کنی.و همینطور از گفتن .

حرف بزن ....... !!
هنوز ؟؟؟؟
جای تشکر داره ......
اینو واقعا می گم !‌

حتی زندگی کردنو داره یادم می ره !‌

یه تنها پنج‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 02:16 ق.ظ

مگه میشه حرفی نباشه همیشه گفتنی داره این دل.....

مینو سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 12:42 ق.ظ

اگر نمی تونستی از اون تاکسی پیاده بشی الان من بودی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد