چه کودکانه در تردید می مانم.
و چه ماهرانه غرق می شوم.
عاشقانه می میرم.
و با یک نفرین دوباره متولد می شوم.
متولد می شوم و به آسمان می نگرم.
چه پرنده سیاهی!
پر می کشد از افق تا غروب زندگیم.
چه جوهری دارد.
با یک بال آنچنان می کند که تمام عمر دنبال یک سفیدی بگردم.
تمام وجودم را سکوت فرا گرفته است.
قدم به قدم غرق شدم.
چه آخر بی انتهایی.
چه سیاهی ناتمامی.
قطره , قطره بر من گریه کنید که بازگشتی نیست.
تمام وجودم تآثیر پر یک پرنده را گرفته است.
تلخم ـــ مثل چای یک بعد ار ظهر...


از :  پ.خ